عشــــــــــــــق الهی

بدست • 28 آگوست 2013 • دسته: رنگارنگ


عشـــــــــــــــق الهی بهترین موسیقی زندگیست،
اتحاد در عشـــــــــــــــق الهی، اتحاد قلبهاست . . .
.
.
انسان بدون این عشـــــــــــــــق ،
هرگز به همسرائی با شکوه انسانیت نخواهد رسید . . .

ابـتدای سخن بـه نام یکی
در دو عالم یک است و نیست شکّی
جود او می دهد وجود به ما
جـــام گـیـتی نـمــام نمـود بــه مــا
دیـــده مـــا شده نکو روشن
چشم عالــم بــه نـور او روشن
در همــه نــور او عیــان دیدیم
تو چنین بین که ما چنان دیدیم
نــــور اسمای اوست در اشیا
خوش بود هر که خواند این اسما
آسمان و زمیـن و لــوح و قـلم
روشن از نــور او بـود فـافهم
او یکـــی و صـــفات او بسیار
لیس فـــی الدّار غـــیره دیـّـار
نــــعمت اللّــــهم و شـدم آگـاه
گــــفته ام لا اله الّاالله . . .

.

 سر گشته دلا، بدوست از جان راه است

ای گمشده آشکار و پنهان راهست

گر شش جهتت بسته شود باک مدار

کز قعر نهادت سوی جانان راهست . . .

 عقل گوید شش جهت حد است و بیرون راه نیست . . .

عشق گوید … راه هست و رفته ام من بارها

عقل بازاری بدید و تاجری آغاز کرد

عشق دیده زان سوی بازارها

عقل گوید پا منه کاندر فنا جز خار نیست

عشق گوید عقل را , کاندر تو است آن خارها . . .
مولانا

.

یا اااااااااااااااااااااااا اللـَّـﮧღ

یاد من باشد فردا

من به لطف و کرم آن رحمان

بگشایم در آن پنجره بر وسعت نور

 نم اشکی بفشانم بر دل، تا که دل نرم شود

 قفس دل ببرم، تا در آن وسعت سبز

 مرغ دل، تازه هوایی بخورد

شاید آنجا، در آن باز کنم

 بپرد مرغ دلم، در هوای خوش دوست

 یاد من باشد فردا …

 .

یا د من باشد

به اذن ااااااااااااااااا اللـَّـﮧღ

 ساعت کوچک و آرام دلم کوک کنم

 تا که با زنگ زمان

 بشوم بیدار از خواب گران

 و به یاد آرَم تکلیف خودم

 قبل از آن پرسش سنگین از من،

مشق  تقوا بکنم

 قفل دل بردارم، در دل باز کنم

 به سلامی دل همسایۀ خود شاد کنم

 بگذرم از سر تقصیر رفیق

 بنشینم دم در، چشم بر کوچه بدوزم با شوق

 تا که شاید برسد همسفری،

 ببرد این دل ما را با خود

 و کنم شکر بدرگاه خدا . . .

 ღ

 یاد من باشد فردا

 سر صحبت را با آینه من باز کنم

 به سر و روی دل آبی بزنم

 پر کنم ساحت دل را از نور

 نذر خوبی بکنم، خرج شادی بدهم

 تا که این مردم خوب، دلشان سیر محبت بشود

 یاد من باشد فردا سر راه

 بروم تا ته آن کوچه عشق . .

 یاد من باشد فردا

 صبح بر نور سلامی بکنم

 پرده از پنجره ها بردارم

 بگشایم در آن پنجره بر وسعت نور

 بذر امید بکارم در دل …

آمیـــــــــــــن آمیـــــــــــــــــــن و ان شــــــــــــــــــاءالله ….

 

 

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.