تحقیق مختصری دربارۀ عبادت

بدست • 8 ژوئن 2012 • دسته: رنگارنگ

عبادت عبارت است از آن آخرين حد خضوع و تواضع كه به عنوان تعلق و وابستگى مطلق و تسليم بى قيد و شرط عابد

 در برابر معبود انجام مى گيرد. بنابراین عبادت به معنای اظهار عالي‏ترين نوع كرنش در برابر خداوند است.

در اهميّت آن، همين بس كه آفرينش هستی و بعثت پيامبران (عالم تكوين و تشريح) برای عبادت است.

خداوند  در قرآن کریم فرموده:« و ما خلقت الجنّ و الانس الاّ ليعبدون.» ذاریات، 56/ 51

 « من جن و انس را نيافريدم جز براى اينكه عبادتم كنند ( و از اين طريق تكامل يابند و به من نزديك شوند.)

هدف آفرينش هستی و جن و انس، عبادت خداوند است.

كارنامه همه انبياء و رسالت آنان نيز، دعوت مردم به پرستش خداوند بوده است. چنانکه فرماید:

 «و لقد بعثنا في كلّ امّة رسولاً أن اعبدوا اللّه و اجتنبوا الطّاغوت،نحل/36 و ما در هر امتى

رسولى برانگيختيم كه بگويد: «خدا را بپرستيد و از طغيانگر دورى كنيد.»

و در ادامه آمده:

 «پس برخى از آنان را خدا هدايت كرد و برخى نيز سزاوار گمراهى گشتند، پس در زمين بگرديد

و ببينيد عاقبت تكذيب كنندگان چگونه بوده است.»

درست است که هدف از خلقت جهان و بعثت پيامبران، عبادت خدا وندبوده است. و نیز روشن است كه خدای متعال

نيازی به عبادت ما ندارد، «فانّ اللّه غنيٌّ عنكم، زمر/ 7»  – اگر كفر ورزيد، خدا از شما سخت بى‏نياز است و كفر را براى بندگانش نمى‏پسندد.

البته سود عبادت، به خود پرستندگان بر می ‏گردد، هم چنان كه درس خواندن شاگردان به نفع خود آنان است

و سودی برای معلم ندارد.

هدف اصلى همان عبوديت است، و مساله علم و دانش و امتحان و آزمايش اهدافى هستند كه در مسير عبوديت

قرار مى گيرند، و رحمت واسعه خداوند نتيجه اين عبوديت است.

به اين ترتيب ما همه براى عبادت پروردگار آفريده شده ايم، اما مهم اين است كه بدانيم حقيقت عبادت چيست؟

آيا تنها انجام مراسمى مانند ركوع و سجود و قيام و قعود و نماز و روزه منظور است، يا حقيقتى است ماوراى اينها؟

هر چند عبادات رسمى نيز همگى واجد اهميت اند.

براى يافتن پاسخ اين سؤال بايد روى واژه عبد و عبوديت تكيه كرد و به تحليل آنها پرداخت، که اکنون بطور بسیار مختصر

نکاتی را گوشزد می کنیم.

.

عبادت از نظر اسلام جامع و گسترده است، و سرتا سر امور زندگی ما را دربر می گیرد،

از پرستش گرفته تا افکار و ادراک وهمۀ کارهای روزمره، هرگاه که درتمام، یا پاره ای از این لحظات خدارا درنظر داشته

و مهم ترین اصل زندگی ، ما رضایت او قرار گیرد، می شود گفت که درآن مدت ما درحال عبادت بوده ایم،

و بهر نسبت این هدف عملاً بیشتر درمدّ نظر باشد، زمانهای بیشتری را درعبادت حضرت احدیت گذرنده ایم،

و این امر تنها منحصر به لحظات و ساعاتی نیست که به انجام وظایف و یا مراسم مذهبی واجب خود  می گذرانیم،

از قبیل: روزه، نماز، حج و غیره، که اگر همین ها هم فقط و فقط به نیت نزدیکی به خدا نباشد، خالی ازکیفیت کافی

و در نتیجه اغلب بی حاصل و بی نتیجه است.

اصولاً لغت “عابد” که” ما به فرد عبادت کننده می گوئیم، یکی از معانایش در زبان عرب “مانع بردار  ” می باشد.

یعنی کسی یاچیزی که موانع را از سر راه خود و دیگران برمی دارد. مثال زنده اش اینکه درعربستان ” به “جرثقیل”

می گویند: “عابد” .

بنابراین یک مسلمان حقیقی، کسی که درتمام مدت شبانه روز، تسلیم امر خداست، و با افکار و کردار و رفتار خود،

مرتباً درپی این این است که درنهایت حد توانائی، موانع را (چه ازنظرمادی و فیزیکی وچه معنوی و روحانی)

از سر راه همۀ مخلوقات خدا دور کند، و در این راه منظوری جزخشنودی و رضایت “حضرت احدیت” نداشته باشد.

و چنین فردی، شخصی  نیست که فقط درهنگام اجرای فرایض مذهبی پاک و باتقوا بوده، ولی به محض اینکه فریضه اش

بپایان رسید، ناپاکیها و زشتی های اخلاقی برنفسش چیره شده، و اعمالش با اشخاص غیر مسلمان فرقی نداشته باشد،

و از اجرای حق وعدالت شانه خالی کند.

بلکه چنین شخصی هرگز در انجام فرایض دینی خود نیز، قلبش اتصالی با خدا نداشته و اعمالی طوطی وار

و از روی عادت انجام داده، که درنتیجه از برکات این اعمال در دنیا وآخرت برخوردار نخواهد شد.

.

همانطور که رسول اکرم (ص) دراین باره فرموده اند:

«بسا روزه دارکه از روزۀ خود جز گرسنگی ثمری نبَرَد، و بسا نماز شب گذار که از نماز خود جز بیداری سودی نگیرد.»

این افراد چون مسافران سرگردانی هستند که راه مقصد و هدف راگم کرده، و به عمد از نورچراغ فروزانی که راه را

بر آنان روشن می نماید، استفاده نمی کنند. چنان که خداوند درقرآن مجید فرموده:

« نیکی آن نیست که رو به سوی مشرق و مغرب کنید، بلکه نیکوئی ازآنکس است، که به خدا و روز رستاخیز، فرشتگان،

کتاب های آسمانی و پیامبران، ایمان آورد، و دارائی خودرا با علاقه ای که به آن دارد به خویشاوندان یتیمان، تهی دستان

و درماندگان، نیازخواهان و بردگان ببخشد، و نماز را برپا دارد و زکات بدهد، و چون پیمان بندد، به عهد خود وفا کند،

و درسختیها و به گاه(کارزار شکیبا ) باشد، اینان راستگویان و اشخاص با تقوا هستند.” (177: 2)

.

یعنی ایمان قلبی، همراه با اعمال صالح است که مورد پسند درگاه باریتعالی است و لاغیر

.

و  بطور خلاصه، هدف اینست که از اين طريق تكامل يابند و به او نزديك شده، بهره مند گردند. با او باشند و با او بمانند … راضی و خشنود …

مولانا چه زیبا این موضوع را درک نموده و سروده است:

تـو همانی که همه عمر بدنبال خودت نعره زنانی

تو ندانی که خود آن نقطۀ عشقی

تو خود اسرار نهانی، تو خود باغ بهشتی

تو بخود آمده از فلسفۀ چون و چرایی…

به تو سوگند که گراین راز شنیدی و نترسیدی و بیدار شدی

در همه افلاک بزرگی، نه که جُزئی، نه که چون آب در اندام سَبوئی،

تو از اوئی بخود آی، تا در خانه متروکۀ هرکس ننشـــینی،

و بجز روشنــی شعشـعۀ پرتـو حق هیچ نبـینـی، و گلِ وصل بـچیـنی….

.

.

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.