تقوا

بدست • 5 آوریل 2012 • دسته: رنگارنگ

تحقیقی دربارۀ تقوا:

« تقوی» و «تُقی» و «تقاة» مصدرهایی از «وقایه» هستند كه ا گر به خدا یا به خشم خدا یا به محرّمات نسبت داده شود و یا به طور مطلق بیاید،

منظور از آن خود داری از آنچه كه منافی یا زیان آور به تحصیل كمالات یا كمالات به دست آمده انسانی است، میباشد. برای تقوی مراتب بسیاری است؛

برخی از آن پیش از اسلام و بعضی پس از اسلام و پیش از ایمان میباشد. و بعضی از آن بعد از ایمان با مراتبش، پس نخستین مرتبه تقوی بیزاری از زشیها

 و انگیزه های نفس میباشد كه با خرد، منافات دارد؛ این مرتبه، همان مقام استغفار است. مرتبه دوّم، انصراف از زشتیها و خواهشهای نفس و طلب رهایی از آن

به وسیله فرار است؛كه مقام توبه، است. مرتبه سوّم بازگشت در فرار به سوی خلفای الهی و وسایل خدا بین خود و خلقش میباشد؛ كه آن مقام انابه است.

این سه مرتبه قبل از اسلام است.

.

خدای تعالی آنجا كه گفتار بعضی پیامبران با امت هایشان را حکایت می کند به آن اشاره فرموده است: «یا قَوْمِ اسْتَغْفِرُواْ رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَیهِ»

(ای قوم من، از پروردگارتان آمرزش بخواهید و آنگاه به سوی او توبه كنید.)

اینكه «توبوا» به قید «الیه» مقّید شده است؛ اشاره به مرتبه سوّم تقوی دارد. هنگامیكه انسان به دست پیامبر یا خلیفه او اسلام آورد و از آن بزرگوار احكام قالبی

كه شامل اوامر و نواهی است فرا گرفته و پذیرا گردد؛ مرتبه چهارم تقوی برای او حاصل میشود؛ كه خود را از مخالفت نمودن با اوامر و نواهی او باز میدارد.

 امّا مرتبه پنجم تقوی بیزاری جستن از ماندن در ظاهر اوامر است؛ كه شخص باید در پی یافتن باطن و روح اوامر بوده و كسی را كه دلالت بر بطن و حقیقت اوامر كند طلب كند.

 این دو مرتبه { مرتبه چهارم و پنجم} بعد از اسلام و قبل از ایمان میباشد. و این تقوا همان تقوای عوام و توده مردم است، تقوی به وجهی منقسم میشود به:

تقوای عوام كه پرهیز از حرام است، تقوای خواصّ كه پرهیز از شبهات است و تقوای اخصّ كه پرهیز از مباح است.

هنگامی كه طالب حق، كسی را می یابد؛ که او را به روح اعمال راهنمایی كند و بر دستش توبه خاص نموده و با بیعت اختصاصی ایمان بیاورد،

 و با چشم بصیرت و باطن بر ناپسندیده ها و پسندیده های خودآ گاهی یابد؛ مرتبه دیگری از تقوی برای او حاصل می شود، که آن خودداری از زشتیها

به سبب استكمال خصلت های پسندیده است. هنگامیكه دل او، از ناپا كیها پاك و به خصایل پسندیده آراسته شد؛ امامش در وجود وی تمثل یافته در درون خانه دلش وارد میشود.

.

در این هنگام در وجود خویش، دو كارگزار مشاهده مینماید. یكی الهی، و دیگری شیطانی، پس می پندارد؛ درعالم هستی، دو خدا وجود دارد و در پرتگاه

 شرك و دو گانگی میافتد؛ در وجود مینگرد كه یكی وجود او و دیگری وجود شیخ اوست؛ او می پندارد كه وجود شیخ در او حلول كرده است؛

لذا، در گرداب حلول فرو میافتد.

 یا وجود واحدی مینگرد، كه آن ذات خود و امامش میباشد كه در این حالت در مهلكه اتّحاد میافتد. ا گر توفیق او را مدد نماید و از نسبت دادن افعال به شیطان بپرهیزد،

و فعل را به طور مطلق از رحمن ببیند كه درمظهر الهی یا شیطانی ظهور یافته است، و معنای «لا حول و لاقو ا لا بالله» را دریابد و از آن لذت ببرد.

مرتبه دیگری از تقوی برای او حاصل میشود كه همانا خود داری از نسبت دادن افعال به غیر خدا و بیرون شدن از شرك افعال به توحید افعالی است.

و ا گر فهمید كه اوصاف وجودی چون افعال، نسبتش به خدا از جهت صدور وجوب ولی به غیر خدای تعالی از لحاظ ظهور و قبول می باشد، و در یابد كه همگی مظهر صفات

خدا هستند و معنای «الحمدلله» برای او حاصل شده، آن را دریافته و از آن لذّت ببرد. مرتبه دیگر تقوی برایش حاصل میشود.

و آن خود داری از دیدن نسبت اوصاف به غیر خدای تعالی می باشد.

( از ترجمه تفسیر بیان السعادة فی مقامات العبادة )

.

درضمن بر خلاف آنچه اکثر مفسیرین قرآن معنی کرده اند، تقوا  تنها بمعنی پرهیزکاری نیست، بلکه پرهیز از اموری است و توجه وعمل کردن به اموری دیگر،

چنانکه ما اگر برای شفای درد خود به طبیب رجوع کنیم، پیشنهاد پزشک این نخواهد بود که از مصرف همه چیز خود داری شود، بلکه ما را به انجام اموری

و خود داری ا ز انجام اموری دیگر سفارش می کند، و حفظ ” تقوا” هم بهمین گونه کمک می کند که ما از مرضهای روحانی و جسمانی شفا یافته،

و از یک زندگی پاک و سالم و پربار و ابدی برخوردار باشیم. میشود گفت:

 .

تقوا درختی است که درعمق جان آدمی ریشه میگیرد، و با مراقبت ومواظبت شبانه روزی، سر انجام رشد کرده به گل می نشیند،

گلهائی که دیدن زیبائی وعطر آن به شخص آرامش و امنیت غیر قابل تصور می بخشد، و میوۀ آن آزادی نفس است از هرچه غیر رضای خداست …

 .

مهمترین مشخصۀ حفظ “تقوا” رسیدن به آرامش درونیست، یعنی همانطور که خداوند به مؤمنین وعده فرموده، فرد متقی به نسبتی که در رعایت حفظ تقوا بکوشد،

«لاخوف ولا حزنون» خواهد شد.»  که بمعنی اینست که او را هیچ غم و اندوهی نیست ، و فکر می کنم این معیار خوبیست که  مابدانیم

چقدر موفق به حفظ تقوا شده ایم.

 .

 به نسبتی که درتقوا اخلاص داشته باشیم،  درتمام زیر و بم های زندگی، مقاوم و محکم هستیم، و با هر باد مخلف برخود نمی لرزیم، و کم کم بیک نوع شادی بی دلیل

 درونی دسترسی پیدا می کنیم، که حتی به حساب بانکی و سایر ارزشهای دنیائی زیاد مربوط نیست.

 .

البته حفظ تقوا درحالیکه باعث باز شدن درهای رحمت خدا از هر جهت میشود، و اما بهر حال  مطابق با امر خدا،همۀ ما در زندگی با سختی، گرسنگی جنگ، مریضی

و غیره آزمایش میشویم، و بعد خداوند می فرماید، مژده بده به آنهائی که در این طور مراحل میگویند: «انا لله و انا الیه راجعون»…

(ما از آن خدائیم و بسوی او باز میگردیم.) یعنی کسانی که درسختی ها بیاد می آورند که آن نفحۀ خدائی( روح خدا)

در آنها دمیده شده، و میتوانند با کوشش و جهد در راه بندگی( حفظ تقوا )، از آن قدرتهای درونی خدا دادی استفاده کنند، و درضمن بیاد بیاورند،

که زندگی فقط همین دو روز دنیا نیست، و در نهایت از اوئیم و به سوی او باز میگردیم  و این زمان دنیا موقت و گذرا ست، که با نهایت کوشش در راه خدا از این آزمایشات،

به لطف او غمگین و حسرت زده و نا امید نخواهیم شد… بلکه با شادی پذیرای همۀ رویدادهای زندگی هستیم، و میدانیم که دید محدود ما قادر بدیدن نقشۀ کلی خداوند

 برای خلقت نیست، و تسلیم و شکرگزار با توکل بخدا، و نهایت کوشش برای رسیدن بخواسته وهدف خود زندگی را طی می کنیم…

.

یک فرد مؤمن حقیقی از هم اکنون در بهشتی دیگر بسر می برد، تا در نهایت با طی کردن یک زندگی شاد و پر منفعت برای خود و دیگران،

 برای زندگی ابدی آخرت آماده میشود…

فرد مؤمن تمام این کارها را تنها برای رسیدن به بهشت نمی کند، بلکه هدف نهائی او لیاقت نزدیکی بخدا، و داشتن داشتن رابطه درست با اوست،

و در نتیجه بهشت عرفان زندگی او را در این دنیا صفا داده، متواضع و خاشع کمر به ستایش حق، و خدمت خلق می بنده، تا سرانجام باطی کردن یک زندگی

 پاک، و رستگار، بوقت موعود، راضی و خشنود به مولا و معبود حقیقی خود پیوسته، وعده های بی نظیر خدا دربارۀ او تحقق پیدا میکند.

 انشاءالله توفیق چنین فیروری بزرگی رو داشته باشیم.

.

 باعث خوشحالی است  که در اثر حفظ تقوا،  و انجام دستورات خداوند، شخص قادر به کسب انرژی کافی برای رسیدن به اهداف خداپسندانۀ خود در این دنیا نیز شده،

و در این راه رویدادهای همزمان بطور پیوسته اتفاق می افتد، و درطول این زمان شخص به بصیرتهائی دسترسی پیدا می کند، که در برگیرندۀ شادیها و رستگای دنیا و آخرت او خواهد یود.

 .

خواجه عبدالله انصاری چه زیبا فرموده:

 اى بندگان، تقوا به پناه خويش گيريد كه سرّ همۀ طاعتهاست، اصل همۀ هنرهاست، مايۀ همۀ خيرهاست، درختى است كه ميوۀ آن دوستى خداست.”

“تقوا” درختی است بهشتی، جای آن در زمین وفا، آب آن از چشمۀ صفا، و گلهایش،  گلهای یکرنگی است، میوه آرد،میوۀ صبوری و رضا …

پس بر تو باد ای اهل ایمان کاشتن این درخت در عمق جان خود .

 .

“تقوا درختی است که بیخ آن درزمین وفا، شاخ آن برهوای رضا، آب آن ازچشمۀ صفاست،

 نه گرمای پشیمانی به آن رسد، نه سرمای سیری، نه باد دوری، نه آفت پراکندگی!

میوه آرد، میوۀ پیروزی وفلاح ابدی وصلح سرمدی ونعیم باقی وملک جاودانی،

 این است حقیقت فلاح و رستگاری”، که پیغمبر(ص) فرمود:

” ای صاحب ایمان برتو باد به حفظ ” تقوای” که گرد آورندۀ همۀ نیکیهاست، و برتو باد ذکر خدا که روشنائی برای قلب توست.”

.

آنچنان که از خارستانی اگر گذر کنی، جامه ها ها را جمع می کنی و از خار می پرهیزی، امروز از گناه بپرهیز …

 .

و سپس می گوید:

«حقيقت روح آنست كه حيات دل وحيات دين درآن است وآن جمال عزّت قرآن است كه از حضرت جلال به صفت رسالت و به سفارت جبرئيل به مصطفى (ص) ميرسد

كه: خبر دهيد كه منم خداى يكتا، درصفات بى همتا و از هم مانندى جدا و در زمانها با وفا، هركه اين كلمۀ شهادت بگفت و مهر توحيد بر دل نهاد، در سراپردۀ عزّت اسلام آمد،

 اما همى دان كه سراپردۀ اسلام را جز درصحراى تقواى نزنند، كه فرمود: “مرا تقوا كنيد”، و حقيقت تقوا پاكى دل است از هرچه سواى حق است،

زيرا دين را كه بنا نهادند برتقوا بنا نهادند و هركس صاحب ولايت شد با تقوا شد كه فرمود: اولياى خدا همان متقى يانند. »

.

تقوا و آثار آن:

تقوا آثار مثبت زیادی در زندگی انسان دارد که در این جا به بعضی از آنها اشاره می کنیم:

* انسان سازی: امام علی (ع ) می فرماید: تقوا یک خصلت روحی و یک تربیت معنوی است که در پرتو آن جان انسان ساخته و پرداخته می شود.

* مسئولیت پذیری: فرد با تقوا از زیربار مسئولیت های شرعی شانه خالی نمی کند، بلکه آنها را مشتاقانه می پذیرد و سختی ها و مشکلاتش را هموار می کند.

* آزادگی: تقوا وسیلۀ آزادی انسان از هر بندگی. است انسان با تقوا در برابر شهوات به زانو در نمی آید؛ در برابر مقام و دیگر تمایلات نفسانی تسلیم

نمی شود، بنابر این از هر هلاکتی در امان است.

* رستگاری در آخرت: تقوا کلید هدایت است و فرد با تقوا با انجام کارهای مثبت و گام برداشتن در مسیر هدایت علاوه بر سعادت در دنیا به کسب پاداش های اخروی

و ذخیرۀ آن برای روز معاد موفق می شود.

و گفته شده: تقواى ره رهروان عالم شريعت است، و حقيّقت تقواى، پاكى دل است از هرچه سواى حق است، هركس صاحب وَلايت شد با تقوا شد. كه فرمود:

«اولياء خدا همان متقى يانند.»

.

و بالاخره، خداوند با عشق نا محدودش نسبت به بندگان خویش، به آنها امکان دسترسی و دریافت حقیقت را داده است و این ازهوش معمولی فراتر میرود و قدرت مخصوصی است،

 اما برای فایده بردن ازاین روشنائی، شرطی وجود دارد، و آن ایمان پاک وخالص به اوست، که به عمل در آمده باشد. انجام اوامر خداوند. حفظ تقوا….

 .

چنانکه  خداوند والا در قرآن فرموده:

آگاه باش که دوستان خدا نه ترسی دارند و نه غمگین می شوند.  برای مؤمنان با تقوا در بری مؤمنان با تقوا در دنیا و آخرت خبر مسرت بخشی است،

 سخنان خدا تغییر نا پذیر است، و آن رستگاری بزرگی است. ( ۴ ۶- ۲ ۶ : ۰ ۱)

 .

خدا یاور مؤمنان است، و آنها را از تاریکی به روشنائی میبرد. ( ۷ ۵ ۲ : ۲)

.

 و همچنین خداوند به پدیده های مختلف سوگند یاد می کند، وسپس می فرماید: آن کس که احسان کند و”تقوا” پیش گیرد، و نیکی را گواهی دهد،

ما او را درمسیر آسانی قرار خواهیم داد. اما بر کسی که بُخل و بی نیازی ورزد، و نیکی را دروغ شمارد، کار را دشوار کنیم. ( ۰ ۱- ۱: ۹۲)

و بدرستی که خدا راستگوی والامقام است.

.

این به آن جهت است که یک فرد مؤمن حقیقی با حفظ “تقوا” ( که به معنی نیروی اراده وکنترل درست است)

به حفظ تعادل درهمۀ امور زندگی موفق شده، و یاد می گیرد که درهر موقعیتی با خودش، بدنش و سایر انسانها، و دیگر موجودات زنده و یا حتی با همۀ پدیده های

 دیدنی و یا نا دیدنی، چگونه رفتار کند. وبه این ترتیب انرژیهای خود را بی حاصل هدر نداده وهمیشه با تماس مرتب و انجام عبادات روزمره،

 اتصال خود را با آن “خرد لایتناهی” حفظ کرده، و در نتیجه به موقع لزوم منبعی از انرژی در اختیار دارد.

خدا یاری دهندۀ مؤمنان، دلگشا و رهنمای ایشان است …

.

.

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.